بی اعتنا
باید کاری کنی آروم بگیرم ..
نمیپرسه کسی که در چه حالی ..
البته بیت بعدی صدق نمیکنه در موردم ..
چون خبر از آشنای تازه ای هست !
آدمای جدید
و آدمای قدیمی که دوباره میخخواند برگردند
سعید پیام داده . خواهش کرده اجازه بدم یه بار همو ببینیم بعد اگه خواستم ردش کنم ..
مهدی معلوم نیست از کجا شماره منو گیر اورده تو تلگرام زرت و زرت استیکر گل میفرسته ..
مهرداد حاجزکی ریکوئست میده اینستا بعد بلافاصله دایرکت پی ام میده ..
اون یکی هم که کلا خجالت میکشم بگم .. طرفو صد بار دیدم بازم نفهمیدم این اونه .. جمعه تو روش خندیدم پر رو شده ..
امیر باقری بعد 6 ماه پی ام داده احوال پرسی میکنه ..
چتونه شماها ؟؟
لعنتیا من هنوز به زبون نیوردم که ازش خوشم میاد .. اومدید ازم بگیریدش ؟ خودشو که نه .. فکرشو ..
سعید بلاک .. مهدی دیگه پی ام نده .. مهرادو اکطپت نمیکم ..
نمیخوام نمیخوام نمیخوام ..
ولم کنید ..
دلگ عاشقی میخواد .. اینا همه دروعه . محمله .. چرت
همه یاد من افتادند یهو چرا ؟
مهدی ساعدی شمارمو گیر اورده تو تلگرام پی ام گل میفرسته .. فردای جشن روز خونسار خواستگار میره سازمان پیش مامانم .. سعید اون پسره که شیراز دیدمش تو اینستا دایرکت زده نمیتونم فراموشت کنم بیا همو یه بار ببینیم بعد تصمیم بگیر .. من دلم هیچ چی نمیخواد .. نمیتونم تصمیم بگیرم .. دلم خوش بود تو کمکم میکنی ..
و پرته
چرا نمیتونم گریه کنم ؟
وحید چرا نمیتونی کمک کنی؟
دلم گریه میخواد ..
چقدر بده ساعت 10 شب دلت بگیره .. هزار بار لیست گوشیتو پایین و بالا کنی ولی هیچکس رو پیدا نکنی که بشه باهاش حرف بزنی ..
بلند بلند براش گریه کنی و اونم فقط بگه گریه کن آروم شی .. بعد از یه دل سیر گریه کردن تا خود صبح با هم حرف بزنید ..
تو این دنیای مجازی آدم نمیتونه برای کسی گریه کنه .. نهایت ابراز احساسات اینجا یه شکلک گریست .. تو این دنیای لعنتی احساسات با شکلک رد و بدل میشند ..
ولی من دلم گریه ی واقعی میخواد ..
واقعی ..
دیروز نوشت !
خستگیم که اصلا برطرف نشد چون دیشب خیلی بد خوابیدم .. چند بار تا صبح از دندون درد بیدار شدم ..
ولی اون یکسال حرفامو میخوام بگم .. میخوام ثانیه به ثانیه ی دیروز رو بنویسم که یادم بمونه .. روزای خوب باید ثبت بشند ..
صبح انقدر دلم میخواست بخوابم .. ولی 7 و نیم 8 صبح تلفن زنگ خورد .. دیگه هر کاری کردم خوابم نبرد ..
تا ظهر با مامان یکم آشپزی کردیم و خونه رو جمع و جور کردیم . ناهار قرار بود مامانی و بابایی بیاند خونمون .
اومدند ناهار خوردیم (ماکارانی
شبانه
البته اگه یه سوژه ی باحال مثل شوشی یا آدمای کچل یا به قول زینب اسمشو نبر باشند :))
امروز عصرم تو زمین چمن بودیم . کلی هم خندیدیم و با عصای مهناز عکس گرفتیم.
یه چیز جالب فهمیدم امروز .. اینکه آدم فکر میکنه بعضی آدما رو فراموش کرده . اما وقتی میبیندشون یه موج عظیم خاطره به ذهنش برخورد میکنه .
اینم پی نوشت دیدن یه نفر تو رمین چمن بود . بعد از چند وقت همو دیدیم ؟
هنوزم همونطوری . پیرمرد
دیروز تا الان . دقیقا الان
تا خود 12 شب انقدر گفتیم و خندیدیم که حد نداشت ..
موسیقی زنده و مسابقه و تقدیر از سرپرست ها و ..
خیلی خوش گذشت .
آخر شب اومدیم بیایم خوابگاه دیدم بعثی از این شهرستانیای احمق به قول زهرا بستنی خوردند زباله هاشو ریختند زمین . دیگه رفتم پلاستیک آوردم با اون آقا فیلبرداره همه رو جمع کردیم ..
مامان اینا فردا میاند بریم خرید . عینکمو میخوام عوض کنم باید برم ونک چشم پزشکی
آهاااان خبر خوب . وحید امتحان شهید بهشتیشو خوب داده . من دارم ذووووق میکنممممم آفرین داداشییییییی قلمبههههههههههه
درس خوندن با یه عالمه آهنگ نوستالژیک قدیمی
درسم خوبه ها :))
قبلا شبا نمیتونستم درس بخونم . الان برعکس شدم . انگار فقط دلم میخواد شبا درس بخونم . البته به شرطی که فرداش 7 و نیم صبح کلاس نداشته باشم ..
الان دارم به این فکر میکنم که تو ماه رمضون چقدر کیف بده (واقعنی . مامان نیست بگه چرا روزه میگیرم . فوقش میمیرم دیگه :دی ) تا خود صبح میشینیم درس میخونیم . (خب باشه .. وسطاش فیلمم میبینیم)
فردا میخوایم بریم استخر . درس بخونم که از عذاب وجدان نمیرم (والا)
جز تو فریاد رسی نیست که نیست
هر کسی باید یک نفر را داشته باشد
تا حالش از تنهایی درد نکند..
سه ساعت مثل اسب نشستم مبانی الکترونیک خوندم .. آخرشم نفهمیدم کدوم کلیپره کدوم کلمپره کدوم نیم موجه کدوم تمام موجه .. کدوم یکسو سازه .. زهر ماااااار :|
حالا برم یکم انتگرال بخونم .. فردا نرینم ..
اینا همه یه طرف .. فردا از امتحان میام عین جنازه تازه باید شروع کنم فیزیک بخونم .. اونم 4 تا فصل .. خدایا به ادم برس ..
آموزش فیزیک - از 12 تا 1:15 نیمه شب .. آخرشم هیچــی به هیچــی !
+ فهمیدم .. پس استادمون چرا انقدر بد توضیح داد ؟
- چون استادتون داداشیت نیست ^_^
+ میدونم داداشی ^_^ مرسی ♥
- خب .. اگه فهمیدی بگو ببینم ......
+ تمرین ؟؟ چیزه .. اممم .. من برم شارژت الان تموم میشه .. اودافظ (الفرار)
- فندق بیشعور اگه دستم بهت نرسه
:))
بچه ی زشت / گوجه سبزای خوشمزه : آخر سر سرطان گوجه سبز میگیرم
درب ورودی (متلک اول : واااییی یاسمن تیپت چقدر عوض شده)
خو نکبت تو معلم من بودی اونم سال کنکور .. با اون مانتو شلوار گشاد و ریش و سیبیلی که حال نداشتم بزنمشون و قیافه ی خسته ی داغون .. با الان که اومدم مهمونی میخوای یه شکلی باشم ؟ نه واقعا انتظار داشتی اون شکلی باشم ؟ عنتر خانوم .
بچتم خیلی زشت بود :|
تو خیابون (متلک دوم) واااااااییییییییی باااااربیییییییی واقعییییییییی
من :|
مامان :))
یکتا ^_^
زهر مار چتونه ؟ ملت روانی ...
بعد خل بازیای منو .. دوباره نشستم دارم الینا میبینم .. فصل 1
درسم نمیاد خب ..
چقدر برنامه دارم واسه تابستونم ..
اون 15 روز امتحانام بگذره راحت شم ..♥